اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

با تو که هستم.......

باهم دست در دست قدم برداشتی ، قدم برداشتم من بودم و تو بودی من بودم و تو بودی و گــــــامهامون من بودم و تو بودی و کوچــــــه خیــــــابــــــون من بودم و تو بودی و آدمهایی که با لبخند از کنارمون میگذشتن من بودم و تو بودی و زمزمه افرادی که با دیدن تو احساساتی میشدن من بودم و تو بودی و لبخنــــــدهای رضایتت که هر از گاهی نثارم میکردی من بودم و تو بودی و احساس غرور ، غروری که میگفت " آری این کودک منه " من بودم و تو بودی و بغضی در گلوم ، که میخواست فریاد بزنه : خدایا باورم نمیشه ، این منم با دلبندم ؟   ...
4 مرداد 1391

عاشقانه

  بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح              بگذار تا بنوشمت ای چشمه شراب بیمار خنده های توام بیشتر بخند              خورشید آرزوی منی گرم تر بتاب ...
2 مرداد 1391

یادت نره گل پسرم...........

  خدایا بهت التماس میکنم ناسپاسی های من رو وقتی ناراحتم و ناامید به بزرگی خودت ببخش و همیشه مراقب دردونۀ من باش ......   و تو دردونۀ ما وقتی بزرگ شدی : یادت نره که چقدر نحیف و کوچیک بودی یادت نره که چقدر ناتوان بودی یادت نره که توانایی هات رو با کمک ما بدست آوردی یادت نره که با بوی بدن ما آروم میگرفتی یادت نره که از شیره وجودم تو رو تغذیه کردم یادت نره که آغوش مادر و پدر پناه امنت بود یادت نره زمانی میرسه که آغوش تو پناه ما خواهد بود یادت نره که تمام لحظه هامون با عشق تو پر شده یادت نره ، آرادم ، یادت نره که مامان و بابا با تمام ذرات وجودشون دوستت داشتن ، دار...
2 مرداد 1391

بیان احساسات در کودکان تا دوسالگی

چه جوري بگم دوستت دارم؟ تا 2 سالگي كودك شما به طرق مختلف دوست داشتن خود و علاقه‌اش را به شما ابراز مي‌كند. شايد همين ابراز دوست داشتن او باشد كه باعث مي‌شود خستگي بيداري‌هاي شبانه و كارهاي روزانه را فراموش كنيد. آيا تا به حال فكر كرده‌ايد كه فرزندتان درهر ماه چگونه علاقه‌اش را به شما نشان مي‌دهد. از ابتداي تولد تا 6 ماهگي در اولين ماه‌هاي بعد از تولد فرزندتان بسيار وابسته به شماست. هم از نظر تغذيه‌اي به شما نياز دارد و هم به دليل ضعف جسماني. وقتي دو قدم مانده به زماني كه به خاطر بيداري‌هاي شبانه گله‌مند شويد اولين لبخند او شكل مي‌گيرد. اين اولين عكس‌العم...
2 مرداد 1391

سوژه های جدید

      هندونه خوردن جیگر طلای من یه مدل خواب عجیب ؟ یه حموم جانانه و یه اب بازی حسابی.......   قربون ان نگاه خوشگل و باوقارت بشم الـــــــــــــــــــــــــــــــهی. آقا پسرم خشن شده و با دسته جاروبرقی که از خودش بلند تر بود دنبالمون می کرد......مرد باید جذبه داشته باشه دیگهمگه نه مامان................ نقاش کشیدن...........چقدر با کلاس راستی فکر کنم امیرکم دست چپه ؟ بخند پسرم از ته دل بخند........... پسرم درست بشین مامانی پشتت به بقیس............ بالا رفتن از باباجون با کمک عصای بابانوروز جونم امیرسام عاشق این دکوری روی اپن خانه م...
1 مرداد 1391

دوست دارم عسلم

دوستت دارم  اي تنها بهانه براي زنده بودنم نفس كشيدنم دوستت دارم... اي اميد و آرزوي من دوستت دارم... اي تو به زيبايى يك گل سرخ . به پاكي يك چشمه زلال به لطافت باران بهار دوستت دارم ... اي تو فصل بهارم هميشه يارم همدم اين دل پاره پاره ام دوستت دارم اي تو آرامش وجودم همه بود و نبودم . هستي و تارو بودم دوستت دارم اي تو عشق زندگي ام هميشگي ام . ماندني ام  دوســـــــــــــــــــــــــــــتت دارم...        ...
1 مرداد 1391

تعطلات اخر هفته و این بار......پارک نهج البلاغه

زیاد از پارک نهج البلاغه خوشم نمیاد ...............قشنگه فقط اینش بده که واسه بچه سرگرمی خاصی نداره.....فقط بدردپیاده روی می خوره........ولی بالاخره پسرم کلی بدوبدو کرد و چرخ سواری کرد و  کلی با وسایل ورزشیش بازی کرد .از خونه بودن بهتر بود............ ...
31 تير 1391

لحظات سخته بیماری........مادرانه

  در دلم غوغایی است، دستانم می لرزد، چشمهایم در انتظار اشک ، اشکهایی که چون ناخودآگاه وبدون اجازه سرازیر می شوند حتی در پیش چشمان کودکی چند ماهه یکبار دیگر در آغوشت می کشم ،  گرمای وجودت دلم را نوازش نمی کند ، بلکه آتش بر جانم می زند ، دمای بدنت بالا و بالاتر می رود ، نگرانیم افزوده می شود ، اما آنچه بیشتر مرا مسحور می کند ، آن لبخندهای زیبایت است که چون همیشه دلی را با خود می برد . هرچه به ساعات پایانی شب نزدیک می شود ، بهانه گیری و بیخوابی هایت مضاعف می  شود، داروو درمان اثر کمرنگی دارد و چه بسا هیچ و فقط ذکر دعاست که در دل شب بر لبم جاریست . هیچگاه...
31 تير 1391

از جیش گرفتن گل پسری

           این پروژه از جیش گرفتن کی تموم می شه خدا داند و بس ............خسته نشدم ولی دوست دارم زود تموم شه و نتیجه رو ببینم.............امیرسام مامانی خیلی زود یادگرفت که جیشش رو بگه ولی نمی دونم چرا چند هفتس دوباره روز از نو روزی از تو..................حالا از مشاور مهدکودک وقت خواستم برم پیشش..................آقا جیش می کنه به روی مبارکشون هم نمیارنو تو خونه می چرخن.... تازه چند روزه یه کمی  پیشرفت کرده وقتی جیش میکنه اطلاع میده که تعویض لباس انجام بشه وقتی فکرش ور میکنم از هفت خان رستم باید رد شی دندان درآوردن واکسن ختنه از شیر گرفتن اتاق جدا خوابیدن از شیشه...
31 تير 1391