اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

امیرسام سخنگو.............

عسل مامان تو حرف زدن يه كمي داره تنبلي مي كنه از بس شيطونه و حواسش به همه  چي هست تا يه موقع از فضولي  کردن عقب نيفتی.....  به قول عمو اكبرش كه خيلي دوسش داره،اين طوري حرف زدن بچه و اشتباه گفتنشون ،خيلي با مزه تره و قتي بچه كامل حرف مي زنه ديگه ان شريني قبل رو نداره....هميشه مي گه قدر اين روزاشو بدونيد.. يكسري از كلمه هايي كه يادمه رو مي نويسم تا بعد ها بدوني چه طوري حرف مي زدي يا چه فضوليا و چه شيرين كاري داشتي. قان قان يعني ماشين. مايي يعني ماهي. اده يعني بده. آشو يعني پاشو. آخور يعني بخور. ايا يعني بيا. عادا يا آبا بسته به شرايط هردو رو مي گي يعني بابا عاد...
18 مرداد 1391

آب بازی کردن کودکان

بازی با آب یکی از بهترین، اساسی ترین و لذت بخش ترین کارهایی است که کودکان انجام می دهند. آب جذبه ای سحرآمیز برای آنها دارد. کودکی که با آب بازی می کند، در حال یادگیری علت و معلول گرما و سرما، جاری شدن و فرو رفتن در زمین است. این کودک پس از آنکه به عنوان موجودی کوچک در دنیایی بزرگ، یک روز سخت را پشت سر گذاشت، با آب بازی آرامش می یابد. آب بازی باعث تسکین عصبانیت های کودک شده و کودک از طریق آن از ناراحتی ها، فشارها و تنش ها رهایی یافته و احساس آرامش می کند. چون کودکان آب بازی را بسیار دوست دارند از این طریق می توان مفاهیم و مطالب بسیاری را به آنها آموخت و موجبات رشد مهارت ها و توانایی های مختلف آنها را فراهم ساخت. رشد توانایی ها و مهار...
15 مرداد 1391

متن ترانه بارون بارونه لری .............عشق امیرسام منه

  متن لری ترانه بارو   ترجمه   بارو بارو بارونه هی دسه تو به و دسم بيا رمو و حونم هی گل باغمی تو  چش و چراغمی تو چراغ حونم تونی مونسو يارمی تو بارو بارو بارونه هی دسه تو به و دسم بيا رمو و حونه هی انتظار و انتظار سوزه شيرين نمکدار سی تو بيمه بی قرار بارو بارو بارونه هی دستو به و دسم بيا رمو و حونه هی صبرو قرارم تونی مونس و يارم تونی اسير و خوارم نکو دوای دردم تونی   بارون بارون بارونه هی دستت رو بده بدستم بيا بريم بخونه ام هی گل باغمی تو چشم و چراغمی تو چراغ خونم تویی مونس و ي...
15 مرداد 1391

امیرسام و شیرین کاری هاش

  بعضي وقتا واسه جلب توجه الكي عطسه مي كني البته اداشو در مي اري. وقتي من يا بابايي دعوات مي كنيم سريع ميري پيش آن يكي و الكي خودتو لوس مي كني و تا نگيم ببخشيد و بوست نكنيم قهر مي كني. هروقت مي خوري جايي دردت مي آد ،مي گي آ ي آ ي ....چي شده .از بس ما مي گفتيم چي شد ؟ ياد گرفتي فکر می کنی خودتم باید بگی . هر وقت تو شلوارت جيش مي كني يا يه كار بد انجام ميدي سريع مياي منو بغل مي كني و بوسم مي كني يعني ببخشيد تا دعوات نكنم.عجب دانايي هستيا؟ چندوقت پيش خوردم به اپن آشپزخونه  و تا چند دقيقه دولا را ه مي رفتم و آي آي مي كردم.....حالاياد گرفتي الكي دولا مي شي و كمرتو مي گيري و مي گي آي آي ...
15 مرداد 1391

مادر

اگر هنوز در كنار شماست بیش از پیش قدردان عشقش باشید . و اگر نه ، یادآور عشق بی شرط او باشید و همیشه عشق به مادرتان را به خود یادآور شوید زیرا فقط یكی از این عشق دارید .  فقط یك مادر در تمام دوران زندگی ! ! ! . عشق مادرانه : 1- وقتی شما یك سال داشتید او به شما شیر می داد و حمام می كرد و شما : با گریه ها و جیغ و دادها از او تشكر می كردید .   2- وقتی شما دو سال داشتید او به شما یاد داد كه راه بروید و شما :وقتی  او شما را صدا می زد تا به سویش بروید به عنوان قدردانی از او فرار می كردید .   3-  وقتی شما سه سال داشتید او تمام غذاهایی كه شما دوست داشتید را می پخ...
11 مرداد 1391

لی لی حوضک

اینم اولین بازی که یاد گرفتی : لی لی لی لی لی ,لی لی لی حوضک امیر کوچولو این مرد کوچک امیر کوچولو تو قصه ها نیست  مثل من وتو  اون دور دورا نیست   نه قهرمانه نه خیلی ترسو نه خیلی پرحرف نه خیلی کمرو خونشون در داره در خونشون کوولون داره حیاط داره ایوون داره اتاقش طاقچه داره حیاطش باغچه داره باغچه ای داره گل گلی کنار حوضش بلبلی لای لای لای لی لی لی حوضک لی لی لی لی لی این مادرشه مادر امیر مامان خوبش چه مهربونه امیر کوچولو اینو میدونه اینم باباشه چه خالیه جاش رفته سرکار خدا به همراش ...
8 مرداد 1391

سوژه های این هفته

    گل پسری این جعبه ابزار واسه نشستن نیست............ امیرسام یخچال نورد می شود........ عاشق انگور خوردنی حالا تو هر حالتی مرسی گلم خودت بخور مامان........نوش جونت .... واسه امیرسام هفته پیش از خانه کودک فراز تو ی ستارخان یه تاب خریدیم............کاشکی سوارشش بشه.......... باباجون هر ماه موهای امیرسام نازنازی رو کوتاه می کنه.........جیگر مامان تکان نمی خوره و فقط توی تراس ماشینا رو نگاه می کنه تا کار بابایی تمام شه و بعد باهم میرن حموم..........مبـــــــــــــــــــــــارکه پسرک خسته............... تعلیم رانندگی بابایی..   طالبی  اش خوشمزه اس بفرمایید.......
7 مرداد 1391

گردش اخر هفته-موزه دارآباد

این بار هم اخر هفته خدا خواست و پسر گلم رو برای گردش بردیم موزه دارآباد خیلی دوست داشت و بهش خوش گذشت .....پروانه ها...پرنده ها....خزنده ها....سنگ ها ...صدف....دورها ی زمین شناسی....سیاره ها....ماهی هاو... مخصوصا انجا بچه های یه مهد کودک رو آورده بودن امیرسام هم که عاشق بچه ها میدویید دنبالشون و هرجا اونا می رفتن ما هم دنبالشون ....انگار نه انگار با ما بود....... بقیه عکس ها رو توی ادامه مطلب ببینید.........     ...
7 مرداد 1391