اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

درد دل ماماني

    سلام پسر گلم امروز مي خوام فقط واسه تو بنويسم فقط من و تو ....................دوست دارم وقتي بزرگ شدي بخوني و بدوني پسر خوبي هستي  و خدا رو شكر خوش اخلاقي . و لي ماماني رو كم اذيت نمي كني ها...............نمي دونم باباجون مي گه سخنراني يه روانشناس رو گوش مي كردم مي گفت شماهايي كه حوصله زيادي براي بچه نداريد و زود خسته مي شيد و تحمل كمي داريد ..............بهتره بچه دار نشيد...........البته من هم به خاطر تنهايي و نداشتن كمكي اذيت ميشم........چون وقتي براي خودم و استراحت ندارم...........   راست مي گه شايد ما كم حوصله و خسته هستيم و بعد از سركار با اين كه وقت زيادي رو با بچه نيستيم ولي خيلي زود...
27 آذر 1391

امیرسام و سرزمین عجایب-تیراژه-آبان91

سلام من چند وقتی بود اینترنتم قطع بود نمی تونستم مطلب بزارم ولــــــــــــــــــــــــــــــی بالاخره مشکل به لطف خدا حل شد..............................بازم سلام امیرسام چند وقتیه عاشق سرزمین عجایب شده و چون نزدیک خونمونه تقریبا یک هفته دریمون میریم انجا ...........با سرد شدن هوا بهترین جا برای بازی بچه همین جور جاهاس که سرپوشیده باشه............یادمه دفعه اول که رفتیم عین خود ندیدبديد ها سوار هرچيز می شد با زور پیاده می شد ولی الان خیلی بهتره و عاقل تر شده و دیگه انقدر باکلاس شده که وقتی کارت میکشیم سوار نمی شه و میره .........   ...
25 آذر 1391

کاردستی

پسرم واسه مامانش با خمیر نون درست کرده...........قربون دستای نازو کوچولوت بشم الهی....   ...
11 آذر 1391

تولد یک سالگی امیرسام شکر مامان-قند عسل(البته با یک سال تاخیر)

این کیک تولد یک سالگی امیرسام که بعد فوت کردن شمع ها به این روز افتاد و همه چیز ریخته روش،موقع تقسیم کیک مجبور شدیم همه روشو پاک کنیم واين هم خواب آخر شب ..................البته هنوز مهمان ها دارن شادي مي كنن غافل از ني ني ما كه لالا كرده........................... ببخشید دیر عکسای تولدت رو گذاشتم چون وقتی از عکاس عکس ها رو گرفتم سریع چسبوندیم تو آلبوم آن موقع وبلاگ نداشتی بعد هم نمی شد اسکن کنم تا امروز که فرصت پیش آمد و تونستم. البته فقط عکس هایی که می شد رو گذاشتم و بقیه رو شرمنده......................... امیرسام قبل  این که مهمانو بیان حسابی با اسکوتر ...
22 مهر 1391

مسابقه-شيرين ترين لحظه زندگي من

اولين بار تونستم تو اتاق عمل ببينمت چون بي حسي بودم ولي آنجا نمي شد ازت عكس بگيرم ولي من از نوزاديت و روزهاي اول به دنيا آمدنت اين  عكس رو دوست دارم و هميشه عاشقانه نگاهش مي كنم البته زياد كيفيتش بالا نيست با گوشي مبايل گرفتم ................اينجا مثل خود فرشته هايي   ...
16 مهر 1391

سوژه های جدید

آخه بچه جون چرا انجا بازی می کنی بیا پایین؟ این چرخ رو چند روز پیش خودش سوار شد از مغازه امد بیرون مجبور شدیم بخریم....................زیاد قشنگ نیست و عمو زمان جون پارسال برای تولدش خوشگلش رو خریده ولی خوب مجبور شدیم دیگه..........یه امیرسام که بیشتر نداریم؟ ولی فقط برعکس سوارش میشه و با دسته آن بازی میکنه..................!!!؟ پسرم از بازی با پازل فقط اینو بلده که همه رو جمع کنه تو بغلش و تو خونه راه بره هر وقت افتادن دوباره جمع کنه..............مامانی خسته میشیا.... اینم تنها عروسک پسرم البته حوله آشپزخونس ولی امیرسام عرروسکش رو تو حوله می پیچه و نی نی بازی می کنه.........قشنگ تکونش میده ........بهش می می میده ب...
4 مهر 1391