اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

درد دل ماماني

1391/9/27 8:18
نویسنده : نگار
798 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


سلام پسر گلم امروز مي خوام فقط واسه تو بنويسم فقط من و تو ....................دوست دارم وقتي بزرگ شدي بخوني و بدوني پسر خوبي هستي  و خدا رو شكر خوش اخلاقي . و لي ماماني رو كم اذيت نمي كني ها...............نمي دونم باباجون مي گه سخنراني يه روانشناس رو گوش مي كردم مي گفت شماهايي كه حوصله زيادي براي بچه نداريد و زود خسته مي شيد و تحمل كمي داريد ..............بهتره بچه دار نشيد...........البته من هم به خاطر تنهايي و نداشتن كمكي اذيت ميشم........چون وقتي براي خودم و استراحت ندارم........... 

راست مي گه شايد ما كم حوصله و خسته هستيم و بعد از سركار با اين كه وقت زيادي رو با بچه نيستيم ولي خيلي زود خسته و با كوچكترين مقاومتي براي هر چيز ي از سوي كوچولومون زود ناراحت مي شيم و فكر نمي كنيم كه باباجان ............آن فقط 2 سالشه .....................................بچه ی2 ساله قرار نيست همه چيز رو بفهمه ................آره خودم قبول دارم بعضي وقتا منم توقع زيادي دارم وفكر مي كنم هر چي مي گم بايد بفهمه و گوش بده....................از اين كه اعتراف مي كنم به اشتباهاتم، پشيمان نيستم ...........آره خيلي وقتا كوتاهي و اشتباه از منه.......

ولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي پسر گلم قبول كن تو هم كم اذيتم نمي كني................ نا شكري نمي كنم خدا رو شكر پسر  نرمال و خوبي دارم...............ولي مگه مامان هايي كه بچه هاشون تو هرچيزي خوبن و اذيت ندارن چه فرقی دارن؟بچه هاشون..........راحت غذا مي خورن..........حرف گوش ميدن..........دندان راحت در ميارن......پروژه از جيش  گرقتنشون6-7 ماه طول نميكشه..........شير پاستوريزه دوست دارن............بچشون زود به حرف ميادو...............ميدونم همه بچه ها مثل هم نيستن ولي چند وقتيه كم آوردم..............هميشه كه نبايد از خوبيا و خوشحاليا گفت.........چند وقته ديگه صبري برام نمونده.................

چند وقته نميدونم چرا لجبازي ميكني.......هرچي ميگم برعكسشو انجام ميدي........جيشتو كه يك ماهه ياد گرفتي حالا 2 -3 ماهه انگار نه انگار.........حتي از جلوي دستشويي رد ميشي گريه مي كني............

اميرسام ماماني مگه تو 7 صبح بيدار نميشي ؟ حدود 1.5 ساعت هم ظهر تو مهد ميخوابي پس چرا شبا به زور مي خوابي  عزيز دلم مگه خسته نيستي............من كه آدم بزرگم وقتي مي رسم خونه نا ندارم............تو چطوريه كه خوابت نمياد.درسته خدا رو شكر قد و وزنت هميشه نرمال و حتي بالاي نمودار بوده ...................ولي كسي هست بگه كه اگه وقت گذاشتن هاي ماماني نباشه واسه غذا خوردنت و اگه مامانت تو فكر نباشه تو حتي نمي گي گشنته...................

از روزي كه به دنيا آمدي شير نمي خوردي...............بعد آلرژيت شروع شدو رژيم و سختي هاي خودش كه هيچ كسي نمي تونه درك كنه تازه همه دست تنها و بدون كمكي...........بعد 1.5 سالگي هم كه با  حساسيت هاي ماماني خوب شدي (خدا را شكر )شروع كردي به بدغذايي از نوع فجيح نمي گم دوست نداري تقريبا همه چي دوست داري خدا رو شكر اگه بچه ها خيلي چيزا مثل گوشت تكه اي ،سبز ي وسالادو ميوه و......نمي خورن تو تقريب همه چي دوست داري................ولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــي

نمي خوري چرا نمي دونم؟

برايم شده معما  .....................استراحت و وقت آزاد واسه خودم ندارم.............چند وقته خيلي خسته هستم و احتياج به به مسافرت يا تعطيلي چند روزه دارم تا سه تايي پيش هم تو خونه باشيم....... حساس شدم و زود عصباني ميشم............چند وقت پيش خود به خود سر گيجه و سردرد داشتم ولي هيچيم نبود............فقط خستگي

نمي دونم شايد توقع من زياده ...............كاشكي مي تونستي كامل حرف بزني ببينم تو دلت چي مي گذره؟

واقعا گشنت نيست........لجبازيه............خوشت نمياد؟؟؟؟

چرا يه روز هر چي ميرسه دستت مي خوري فردايش همه چي تعطيله؟

بابايي مي گه شايد ذخيره مي كنه واسه چند روزه بعد ش........................................؟

با اين كه هيچي فرق نكرد...........................ولي احساس بهتري دارم.

 

 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رضا
30 مهر 91 13:59
از حرفهایی که مامانا با نی نی هاشون میزنند خیلی لذت میبرم
منم خیلی با پسرم حرف میزنم[hr
مرسي از اينكه بهمون سر زديد
آمدم وبتون
حالا اينو ماماني نوشته يا بابايي؟
الهام
30 مهر 91 21:46
سلام نگار جون تورو خدا منو از نی نی دار شدن نترسون!ناقلا در عوض بگو با همه این سختی ها آیا حاضری یک ساعت نبودنش توی خونتون رو تحمل کنی؟ البته بهت حق میدم که با نوشتن این حرفا به آرامش برسی.یه دنیا آرامش و خوشبختی برای خخانواده سبزتون آرزو می کنم.میبوسمت
مونا مامان امیرسام
2 آبان 91 2:46
قربووونت برم که از در دستشویی رد میشی گریه میکنی
مامانی امیرسام من هم بعضی روزها خیلی بعضی اوقات اصلا غذا نمیخوره
اما من این رو فهمیدم
خیلی مهمه
هروقت بابای امیرسام دعواش میکنه یا وسیله پرت میکنه یا در ها رو به هم میکوبه و این حالت حتی تا فرداش هم ادامه داره.شما هم تحقیق کن کی لجبازی میکنه شاید شاید تو مهد باهاش کج خلقی کردن یا حتی خودتون.
ببخشیدا پرحرفی کردم

مي دونم تقصير ماس.
مرسي از نظرت

مامان رهام
3 آبان 91 10:09
خصوصی داری گلم
نگار(مامان سام)
23 آبان 91 15:57
هر بچه ای یه جوری اذیت می کنه دیگه نگار جون سعی کن عصبانی نشی.درکت می کنم آدم وقتی دست تنهاست خیلی سخته من خودم هم چون اینجا غریبم تنهایی بچمو بزرگ می کنم.ولی همیشه می گم خداروشکر بچه سالمی دارم که می تونه شلوغی کنه و همه جا رو بهم بریزه.مهم اینه که سالم باشن کم کم همه چی یاد می گیرن و به حرف گوش میدن.


مرسي از همدرديت