اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

یلدای سال 90-خانه خاله نسترن

میدونستم همه جا ترافیکه به خاط همین گفتم امشب جایی نمی ریم(وسط هفته هم بود) ولی وقتی خاله نسی جون گفت بیاید اینجا ما هم تنهاییم رفتیم ..........چه رفتنی تا بابایی تو ترافیک برسه شد ٨ تا برسیم خانه خاله نسی شد ١٠...........چون فردا هم می خواستیم بریم سرکار مجبور بودیم   زودتر   برگردیم ......................یکی نیست بگه واجب بود  ؟ ...
17 تير 1391

پسرم بزرگ شدی....

  راست گفتن از قدیم که تا مادر نشی نمی فهمی مادر شدن چه جوریه؟  ............... پسرم بزرگ شدی   لالاییام یادت نره چقدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره چقدر نوازشت كنم تا تو به باور برسی این دوتا دستای منه تو اون روزای بی كسی وقتی بابای قصه هات خم شده پیش روی تو اگه چروك صورتم میبره آبروی تو لالاییام یادت نره لالاییام یادت نره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره  از اون روزا كه مشت من با د...
14 تير 1391

كثيف كاري پسر گلي

اميرسام رو2.5 ماهي هست باز ميزارم  البته با همكاري مهد كودك(انها خودشون پيشنهاد دادن هرچند به نظر من هنوز خيلي كوچك بود تازه رفته بود تو 20 ماه)خيلي خوب پيشرفت داشت اوايل جيششو نمي گفت با شلوار خيس تو خانه راه ميرفت به روي مباركشم نمي آورد .....كم كم ياد گرفت كه وقتي جيش كرد بياد بگه شلوارشو عوض كنم و بعد ها هم بهتر شد و جلوتر حتي 5-6 دقيقه زودتر مي گفت جيش يا اه اه ........................اما چشتون روز بد نبينه.....از وقتي از شمال برگشتيم همه چي از اول شروع شد...قبلا فقط مشكل اين بود كه تو دستشويي كاري نمي كرد ولي مي گفت، يعني مي فهميدم كه متوجه مي شه....ولي الان دوباره برگشتيم سرخانه اول بعضي ها مي گن برگشت داره.....طبيعيه...نم...
14 تير 1391

اولین پارک عسلم

مبارکه نازنازکم   وقتی خوشگلم به دنیا امد ٢٢ شهریور ماه بود که به خاطر سزارین مامانی و کوچولو بودنت و بعدشم اسباب کشی و...............سرد شدن هوا نشد بری پارک تا عید ٩٠ که بابایی تنهایی بردت پارک جلوی خانه تا من برم حمام ............اینم یه بهانه بود واسه پارک رفتنت..............مبارکه نازنازکم ...
11 تير 1391

اسباب کشی تو سال 90-بهمن ماه

  از وقتی موقع بارداری اسباب کشی کردم گفتم دیگه تمام شد تا امیرسام بزرگ شه، ولی ادمیزاد هیچ وقت از پیشرفت دست برنمی داره.................دوباره بزرگ تر کردن خانه و ..................حالا خانه ای که خریدیم تویش مستاجر هست و مجبوریم خودمان یک سال توی همون ساختمان فقط چند طبقه پایین تر مستاجر شیم.........با بچه و سرکار رفتن آن هم تو اسفند ماه ؟                    .   ...
11 تير 1391

نازگل پسر- امیرک مامانی- تیر 91

    ببین چطوری می رقصه؟ جدیدا یاد گرفته میره تو کمد اتاقش قایم می شه ................هرکاری می کنم نمی آید بیرون مگه با گریه.      ژست های تلویزیون دیدن امیرسام خان عسلی   در حال چوب بستنی خوردن و تلویزیون دیدن در حال خیار خوردن و تلویزیون دیدن در حال اب بازی توی تراس خانه (کار هر روزش هست) نمی دونم آخه نخ دندانم می خورن بچه جون؟ در حال تعمیر مبایل بابایی... قربونش برم چقدر باکلاسه حتما وقتی تو صندلی خودشم نباشه کمربندشو می بنده...........آفرین پسر گلم بگیریدش می خواد درو باز کنه و فرار کنه بیرون........آن هم با دمپایی ...
11 تير 1391

مشهد 91

  امیرسام دومین بار میره مشهد... البته اولين بار 5 ماهش بود و چيزي نمي فهميد هوا هم خيلي سشرد بود .هر دوبارش از طرف سايپا به مناسبت روز زن رفتيم مشهد...........جاتون خالي خوش گذشت. بالاخره اميرسام تونست بواسطه مشهد رفتن دوباره سوار هواپيما-مترو-اتوبوس بشه و بره باغ وحش......اولش خيلي مي ترسيد آخه حيوون زياد نديده بود و هيچ تصوري از آنها نداشت وقتي بقيه رو ديد ترسش ريخت تازه شجاع شده بود و هرچي مي ديد بر مي داشت كه بده آنا بخورن....   ...
11 تير 1391