اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

عشق مامانی به بابایی

1391/4/25 12:02
نویسنده : نگار
507 بازدید
اشتراک گذاری
اینو می نویسم چون احساس می کنم شاید ازم ناراحت باشی؟
 
 
 
همه می پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب
 
چیست در همهمه دلکش برگ
 
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال
 
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت،
مات و مبهوت به آن می نگری
 
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به این آبی آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام،
من به این جمله نمی اندیشم
 
من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاینده هستی را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را می شنوم،
می بینم،
من به این جمله نمی اندیشم!
 
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!
 
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
 
تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
 
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
 
عادل جونم عاشقتم ...................
و از خدا ممنونم که تو و امیرسام رو به من هدیه داد.
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الهام
25 تیر 91 17:59
زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که از نفست آرام می گیرند و به امیدت زنده هستند و بایادت خاطره می سازند. نمی دانم در زندگیت "بهترین " چگونه معنا می شود ، نگار عزیزم من همان بهترین را برایتان آرزو می کنم.
مرآتی
26 تیر 91 11:51
نگارعزیزم فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی انسانها کافیست به نگاه او می سپارمت عکسهای خیلی خوشگلی بود امیدوارم همیشه شاد باشید