اميرساماميرسام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

امیرسام پسرگل مامان و بابا

21 ماهگی از عفونت گوش .......................تا دندان درآوردن

1391/4/7 11:15
نویسنده : نگار
431 بازدید
اشتراک گذاری

شکلک های محدثهاز وقتی از شمال برگشتیم بچم یه شب راحت نخوابیده .اولش شبا همش بیدار می شد گریه میکرد .کم کم غذایش کم شد.با خاله ندا که حرف زدم گفت یا باد کنار دریا تو گوشش پیچیده یا آب رفته تو گوشش .خلاصه سریع به بابایی زنگ زدم که عصر زودتر بیا بریم دکتر .دکتر گفت وقتی آب تو گوش بره پرده گوش عفونت  نمی کنه یا فقط مجرای گوش عفونت می کنه نه پرده گوش ........خلاصه نهایتا گفت گوش و گلوی امیرسام مامانی عفونت کرده و دارو داد تا چند روز بهتر شد ولییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی همچنان غذایش بد بود و بدتر شد ....................از قارقی گفته تا تخم مرغ شکستن ..................اسپندو دعا خواندن و  ........هرچی بگی کمه.دوباره چند روز پیش بردیمش بیمارستان لاله دکتر گفت هیچی نیست احتمالا داره دندان در می آره و استامینوفن و داروی حساسیت داد.چون امیرسام شبا چند روزه اصلا با دهن نمی تونه نفس بکشه .....خروپف می کنه .................(قربونش برم خیلی اذیت شده) باالاخره دیشب به بابا جون نسخه دادم که برو دارو بگیر...داروخانه ای  گفته بود اگه تب نداره عفونت نداره دو تا شربت داد یکی سرماخوردگی و یکی خلط آور گفته بود این راهش می اندازه .......امیرسام دیروز وقتی از مهد آمد یهکم غذا خورد وطبق معمول هر روز توی تراس نیم  ساعت آب بازی کرد و بهش موز دادم خورد و امد تو خونه  ..........دستم رو گرفت که به قول خودش ایا ایا.....منو برد روی زمین خوابوند که شیر بخوره آن هم با اعمال شاقه روی شکممم می خوابه ووووووو.....دیدم صدایش در نمی آد بله آقا خوابش برده بود حالا از خستگی یا دارو.............با با جون دارو  رو خرید تو خواب بهش دادیم و از ساعت ٧ شب تا ٦.٣٠ صبح  که خواستیم بریم سرکار بیدارش کردیم که بیدار بره مهد ، آن هم با زور-البته اولش بیدار نمی شه ولی وقتی بیدار می شه دیگه خوش اخلاقه خدارو شکر ( ٥ شنبه قبل که خاله ندا جون خونمون بود امیرسام عصر  زود  خوابید ولی  نصفه شب بیدار شدتا ٣ ساعت بازی کرد دوباره با زور خوابید)دیدم هم آبریزش گرفته (یعنی داروی داروخانه ای مثمر ثمر بوده ) تازه بابجون متوجه شد که یه دندان از دندان های عقبی بالا سمت چپ داره یمزنه بیرون.................................هورا بالاخره به خیر گذشت........................خدایا شکرت.خدایا جون پسر گلم رو از بیماری و درد دور کن ...مخصوصا الان  که نمی تونه درست بگه چشه...... یه موقع هایی که دعوایش می کنم  ان هم فقط برای غذا نخوردن، از خودم بدم می آید.امیرسام خدارو شکر خیلی پسر خوبیه ...شیطونه ولی اصلا بداخلاق و نق نقو نیست. خوابشم خدارو شکر خوبه..... فقط چی بگم از غذا نخوردنش ........

ازمسافرت شمال رسیدیم به دندان در آوردن جیگر طلا ،  خوبه شروع و پایانش خوب بود .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)