شیرین زبون مامانی
- امیرسام یادگرفته از یک تا ده میشماره حالا اینکه درست تلفظ میکنه یا نه مهم اینه ترتیبشون رو یاد گرفته البته تاچند وقت پیش فکر میکردم تا ٥ بیشتر بلد نیست ولی وقتی داشتیم از پله های خونه بالا میرفتیم شروع کرد به شمردن پله ها و من فهمیدم که بلده تا ده بشماره
- تو خونه راه میره مدام ازم می پرسه مامان جون ساعت چنه؟بعد که گفتم هی با خودش ان عدد رو تکرار می کنه
- مدام هر چی توی خونه میگیره دستش میگه مامان این چنده و من باید یه قیمتی بگم و بهم پلش رو بده و بعد دوباره بره بازی کنه
- نمیدونم چرا دست بزن گرفته و دوست داره بچه ها رو حتی بزرگتر از خودش بزنه......وقتی جلوشم میگیرم یا دعواش میکنم میگه ولم کن میخام برم سرشو ایشکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دوست دارم بتونه از حق خودش دفاع کنه و خجالتی نباشه ولی دست بزن نه!!!!!!!!!!!!!!امیدوارم اینم مقتضای سنش باشه یا واسه یه مقطع باشه زود برطرف بشه
- دو ماهی هست رفته تو قسمت ٤ ساله ها توی مهد کودک و مربیاشون عوض شدن ساراجون خیلی خانمه........همه ازش تعریف میکنن ..........امیدوارم همیشه خوب بمونه و مشکلی نباشه ........از این خوشم میاد که خیلی پخته کار میکنه مثلا اگه ایرادی یا مشکلی هم هست و عنوان میشه یا دلداری میده و یا وقتی تو مهدم مشکلی هست واطلاع میده بعدش میگه نگران نباشی فقط خواستم اطلاع بدم وگرنه حل میشه یا درست میشه..........خوب اینطوری ادم خیالش راحته و استرس جدیدی درست نمیشه انم واسه من که روی هر چیزی حساسم و سریع میرم تو فکر و خیال..............مرسی ساراجون به خاطر مهربونیات
- هرچی به امیرسام میگم بخور چون از خوردن فرار کنه میگه مامانی خوردم یعنی دیگه بهم نده قبلا خوردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- یه وقتایی تنبلی میکنه یا سرگرم بازیه و دیرتر میگه جیش دارم و یه کمی لباسش خیس میشه چپ چپ نگاش میکنم میگم مامانی چرا شورتت خیسه میگه اخه آب ریخته جیش نکردم؟!چقدر بچه های امروزی داناهستن
خداجون مرسی از این فرشته کوچولو که بهمون دادی همیشه سالم نگهش دار برامون.امییییییییییییییییییییییییییییییییییییین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی