عشق يعني تو و دگر هيچ
آن زماني كه من جوون تر بودم از خدا پرسيدم :
من ميخام حقيقت زندگي رو بدونم
واو چشم هايش را بست و سرش را خم كرد
و تورا به عنوان گواه پايين فرستاد
در ژرفاي لبخند تو بود كه
ياد گرفتم زندگي چيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معجزه شناخت تو
شك را از من دور ساخت
و خداوند از طريق دستاي كوچيك تو
عشق را درون من دميد...........................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی